هادی حکیمیان، نویسنده کتاب «برج قحطی» آشنایی با اقلیمهای فراموش شده و کمتر توجه شده در ایران را هدف اصلی خود از نگارش این رمان عنوان کرد.
گزارش پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، کتاب «برج قحطی» نوشته هادی حکیمیان، یکی از ۴ اثر حاضر در طرح کتابخوان مهر ماه است که از سوی انتشارات شهرستان ادب روانه بازار کتاب شده است. این اثر با پرداختن به فرهنگ و تاریخ مناطق حاشیه کویر مرکزی ایران در قالب رمانی عاشقانه در دوران انقلاب اسلامی، به عنوان یکی از آثار محوری برای فعالیت کتابخانههای عمومی سراسر کشور در مهر ماه معرفی شده است.
هادی حکیمیان متولد سال ۱۳۵۷ در شهر یزد، در گفتوگو با پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، درباره اولین جرقههای شکلگیری این اثر در ذهنش نیز توضیح داد: همواره نگاهی در حوزه داستاننویسی وجود داشته مبنی بر اینکه اگر نویسندگان شهرهای مختلف از جریان داستان نویسی موجود در تهران پیروی کنند، آثارشان دیده خواهد شد. زمانی که من در اواخر دهه ۷۰ در استان یزد شروع به داستان نویسی کردم هنوز مردد بودم که باید چگونه بنویسم و از چه چیزی پیروی کنم تا اینکه در همان دوران نگاه بومی در داستانهایم بسیار مورد تقدیر و تشویق بزرگانی چون ابوتراب خسروی و مرحوم امیرحسین فردی قرار گرفت.
نویسنده کتاب «برج قحطی» ادامه داد: وقتی در سال ۱۳۸۴ برای گرفتن اولین مجموعه داستان چاپ شدهام به نام «گل انارها را باد میبرد» به انتشارات سوره مهر مراجعه کردم، در جلسه نقدی که در حوزه هنری برگزار شده بود نیز شرکت کردم. در آن جلسه مرحوم امیرحسین فردی اعلام کرد که قصد راه انداختن جریانی به نام «رمان انقلاب» را دارد که در این جریان توجه ویژهای به نویسندگان شهرستانی داشتند. در همان جلسه بود که مرحوم فردی به من گفتند با ویژگیهای بومی که در آثارم وجود دارد و همچنین شناختی که بواسطه رشته تحصیلیام از تاریخ دارم، میتوانم در عرصه رمان انقلاب قلم بزنم و این انگیزه من برای نوشتن رمان «برج قحطی» بود.
لینک ثابت
بازدید : 74
تاسوعا؛ روز آمادگی برای شهادت
تاسوعا یعنی روز نهم محرم و یک روز مانده به عاشوراست. در فاصله میان رسیدن شمر در روز نهم تا روز دهم حوادثی اتفاق افتاد که می توانیم آن را آمادگی روانی برای شهادت بخوانیم. در اینجا پنج حادثه که در خلال تاسوعا و شب عاشورا گذشت یادآوری می کنیم تا نقش روانی تاسوعا در آمادگی برای شهادت روشن شود.
در کربلا تا روز نهم محرم خبری از جنگ نبود. سپاهیان دشمن مانع حرکت آن حضرت به کوفه شده بودند و اصرار می کردند که ایشان با یزید بیعت کند و امام هم نمی پذیرفت. در روز نهم – یعنی تاسوعا - شمر وارد کربلا شد و نامه ابن زیاد را به عمر بن سعد داد که دستور جنگ بود. در ابتدا ابن سعد رغبتی به این کار نداشت اما حاضر نشد که کنار بکشد. به این جنگ راضی شد و خود را بدبخت جاویدان کرد.
در فاصله میان رسیدن شمر در روز نهم تا روز دهم حوادثی اتفاق افتاد که می توانیم آن را آمادگی روانی برای شهادت بخوانیم. در اینجا پنج حادثه که در خلال تاسوعا و شب عاشورا گذشت یادآوری می کنیم تا نقش آنها در آمادگی برای شهادت روشن شود.
شما چهار نفر در امانید
شمر که دید ابن سعد آماده جنگ است به نزدیک لشگر امام حسین علیه السلام رفت و فرزندان ام البنین علیهاالسلام را که مادرشان هم قبیله با او بود صدا زد و گفت: شما در امانید به همراه برادر خود حسین نجنگید و از او کنار بکشید.
آنها نپذیرفتند و پاسخی دندان شکن به او دادند و شمر با حالت خشم به لشگرگاه خود بازگشت.
فرصتی برای عبادت
ابن سعد با شعار «ای لشگرهای خدا سوار شوید و به بهشت بشارت دهید» لشگر خود را به سمت اصحاب امام حسین علیه السلام روانه کرد. حضرت سید الشهداء علیه السلام، عباس علیه السلام را با بیست نفر به سوی آنها فرستاد تا بپرسند خبر چیست. آنها خبر از جنگ دادند. حضرت عباس علیه السلام سریعا برای کسب تکلیف پیش امام حسین برگشت و در این مدت بقیه گروه او لشگر دشمن را موعظه مىنمودند. امام حسین علیه السلام از ایشان مهلتى خواست و فرمود: امشب را صبر كنند و نبرد را به فردا موکول کنند كه امشب قدرى نماز و دعا و استغفار كنم، زیرا خدا مىداند كه من نماز و تلاوت قرآن و كثرت دعا و استغفار را دوست مىدارم.
امشب همگی بروید و در کربلا نمانید
امام سجاد علیه السلام فرمودند: من در آن وقت مریض بودم، با آن حال نزدیك شدم و شنیدم كه پدرم به اصحاب خود گفت:
ثنا مىكنم خداوند خود را به نیكوتر ثناها، و حمد مىكنم او را بر سختی و آسانی، اى پروردگار من، سپاس مىگزارم تو را بر این كه ما را به تشریف نبوّت تكریم فرمودى، و قرآن را تعلیم ما نمودى، و ما را در دین دانا كردى، و ما را گوش شنوا و دیده بینا و دل دانا عطا كردى، پس ما را از شكرگزاران خود قرار ده.
امّا بعد، همانا من اصحابى باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمىدانم، و اهل بیتى از اهل بیت خود نیكوتر ندانم، خداوند شما را جزاى خیر دهد بدانید که به همه شما اجازه می دهم که بروید و هیچ ایرادی هم نیست اكنون پرده شب شما را فرو گرفته است به کمک این تاریکی از اینجا بروید. چون آن جناب سخن را به اینجا رسانید.
حضرت عباس علیه السلام گفت: براى چه این كار كنیم؟ آیا براى آن كه بعد از تو زندگى كنیم؟ خداوند هرگز نگذارد كه ما این كار ناشایسته را دیدار كنیم.
بقیه یاران نیز هر یک به زبان خود و با عبارتهای محکم و زیبا درباره جانفشانی در راه او را که با جان و دل انتخاب کرده بودند سخن گفتند. سپس آن حضرت همگی را دعای خیر فرمود.
آماده شدن خواهر برای مصائب بزرگ
از امام سجاد علیه السلام نقل شده که در آن شب عمّهام زینب علیهاالسلام پرستارى من مىكرد كه شنیدم پدرم این اشعار را قرائت مىفرمود:
یا دهر أفّ لك من خلیل كم لك بالاشراق و الأصیل
به سبب این اشعار گریه در گلوى من گرفت ولی بر آن صبر نمودم اما عمّهام نتوانست خویشتنداری کند و بی اختیار به سمت آن حضرت شتافت و گفت: وا ثكلاه! كاش مرگ مرا نابود می کرد، اکنون مانند زمانی است که مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن از دنیا رفتند، اى برادر تو جانشین گذشتگانى و فریاد رس بقیّه آنهایى.
سید الشهداء علیه السلام به او نگاه کرد و فرمود: اى خواهر! مراقب باش كه شیطان حلم تو را نرباید ... اى خواهر! بپرهیز از خدا و شكیبایىكن و بدان كه اهل زمین مىمیرند و اهل آسمان باقى نمىمانند و هر چیزى در معرض هلاكت است جز ذات خداوندى كه خلق فرموده به قدرت خویش خلایق را بر مىانگیزاند و زنده مىگرداند ایشان را و اوست فرد یگانه.
جدّ و پدر و مادر و برادر من بهتر از من بودند و هر یك دنیا را وداع نمودند، و از براى من و براى هر مسلمى است كه اقتدا و تأسّى كند بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله. اى خواهر! من تو را قسم مىدهم و باید به قسم من عمل كنى، وقتى كه من كشته شوم گریبان در مرگ من چاك مکن و چهره خویش را به ناخن مخراش و از براى شهادت من به ویل و ثبور (هلاکت) فریاد نكنى. اینگونه، زینب آرامش یافت.
شب عبادت
به دستور حضرت امام حسین علیه السّلام در آن شب خیمههاى حرم را متّصل به یكدیگر برپا كردند، و بر دور آنها خندقى حفر كردند و از هیزم پر نمودند كه جنگ از یك طرف باشد و حضرت على اكبر علیه السّلام را با سى سوار و بیست پیاده فرستاد كه چند مشك آب با نهایت خوف و بیم آوردند و اهل بیت و اصحاب خود را فرمود كه از این آب بیاشامید، وضو بسازید و غسل كنید و جامههاى خود را بشویید كه كفنهاى شما خواهد بود و آنان تمام آن شب را به عبادت و دعا و تلاوت و تضرّع و مناجات به سر آوردند و صداى تلاوت و عبادت از لشگر سعادتمند آن نور دیده خیر البشر بلند بود.
آمادگی برای شهادت
همه این رخدادها نشان می دهد که روز تاسوعا و شبی که بعد از آن آمد مقدمه ای برای روز شهادت بود. در تاسوعا روشن شد که سرنوشت همه مردان شهادت است و آنها هم به میل خود آن افتخار را پذیرفتند و زینب سلام الله علیها به مقام صبر رسید. تعدادی از افراد خوشبخت از لشکرگاه دشمن به آنها ملحق شدند و سید الشهداء علیه السّلام و اصحاب سعادتمند ایشان فضای خیمه گاه را به نور قرآن و استغفار و مناجات روشن کردند و با آمادگی کامل صبحگاه فردا پا به نبرد گذاشتند.
لینک ثابت
بازدید : 63
هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواسته هایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد.
لینک ثابت
بازدید : 53
هفته اول شروع رسمی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یعنی از ۳۱شهریور لغایت۶ مهرماه به نام هفته دفاع مقدس به دلایل ذیل بهترین زمان می باشد و از چند منظر قابل توجه است:
۱-اطاعت وفرمان پذیری از یک مجتعد دینی تحت عنوان ولایت مطلقه فقیه.
۲-ایجاد فضای امن براجرائی شدن شعارهای انقلاب در عرضه های داخلی وخارجی کشور
۳-ثبیت انقلاب اسلامی وفراهم شدن زمینه های صدور آن.
۴-پلایش عناصر ضد انقلاب از عناصر انقلابی.
۵-ظهور ورشد روحیه استقامت،وحدت وپایداری در تمام سطوح جامعه ایرانی.
۶-اعتماد به جوانان وظهور نخبگان جدید در اداره جنگ.درتمامی سطوح
۷-رشد مهندسی دفاعی درفالب جهاد.
حضرت امام رحمت الله علیه می فرمائید: لازم است ملت شریف ایران عموما وخصوصا دولتمردان وگویندگان ونویسندگان وشاعران وهنرمندان ازاین قشرهای فداکار هریک به سهم خود قدردانی نمایند ومراحل مختلف پیروزی این حماسه آفرینان را با گفتارونوشتار وکردار خود در معرض نمایش گذارند.ودر محافل\”هفته جنگ\”فواید ونتایج وپیامدهای آن را برشمارند ،و روح شجاع این رزمندگان بزرگ را هرچه بیشتر تقویت کنند. این نگاه حضرت امام به هفته دفاع مقدس است .
لینک ثابت
بازدید : 57
الیاس» با اسب سرخش، که اسبی معمولی نبود، به دستور پیامبر (ص) برای مسلمان کردن مردم قبیلة ربیع، که عمویش حارث رئیس قبیله بود، به راه میافتد. خواهرزادهاش، تیهان یازدهساله، نیمههای شب بدون اطلاع مادر به او میپیوندد. در راه با دو پیرمرد که از دست راهزنان گریختهاند، برخورد میکنند و آن دو نیز به آنها میپیوندند. بعد از تحمل مشقاتی به قبیلة ربیع، که بین مکه و یمن قرار داشت، میرسند، ولی حارث و مردم آنجا، آنها را نمیپذیرند، به ناچار به غاری پناه میبرند. الیاس در نیمههای شب مورد اصابت تیر دو راهزن قرار میگیرد و به تیهان و فیروز، که پسربچهای مهربان و برده بود و مخفیانه برای آنها غذا آورده بود، میگوید که سوار اسب سرخ شوند و به سوی مکه بگریزند. الیاس قبلا در خواب دیده بود که پیامبر همه را برای آخرین بار به مکه دعوت کرده است. تیهان و فیروز سوار بر اسب میشوند و راهزنان به تعقیب آنها میپردازند تا اینکه به برکهای میرسند و اسب ناگهان به زبان آمده و میگوید که دو تار مو از یال من بکنید و در آب بیندازید. فیروز و تیهان، این کار را انجام میدهند و در مقابل چشمان بهتزدة آنان، دو تار مو تبدیل به دو مار قویهیکل میشوند که راهزنان با دیدن آنها پا به فرار میگذارند. تیهان از هوش میرود و وقتی به هوش میآید میبیند که اسب با فیروز در حال صحبت کردن است. اسب میگوید که من از آسمان چهارم آمدهام و فرشته هستم که یک لحظه در عبادت خداوند سستی کردم و به اینجا فرستاده شدم و تنها زمانی میتوانم به آسمان برگردم که فرشتهای زمینی را با خود به آسمان ببرم. تلاش وی برای یافتن فرشتهای زمینی ادامة داستان را شکل میدهد.
لینک ثابت
بازدید : 122
طنزی مستند از تاریخ آمریکا!
واقعا چه جوری باید با تاریخ ملتی که اسطورهاش «کابوی»، نماد هویتیاش «غرب وحشی»، پیروزی شاخصش «انفجار بمبهای اتمی در ژاپن»، غذای ملّیاش «همبرگر»، عامل برتریاش «هزاران موشک و بمب هستهای» و هنرمند اخراجیاش «چارلی چاپلین» است، شوخی کرد؟ لابد میدانید چاپلین سالهای سال در تبعید زندگی کرد، چون مقامات امریکا او را اخراج کرده بودند! او پس از جنگ جهانی دوم تا لحظه مرگش امکان زندگی در امریکا را نیافت، چون بعضی فیلمهایش به مذاق سیاستمداران امریکایی خوش نیامده بود... . هدف این کتاب آموزش تاریخ نیست، بلکه روایت آن است! به همین دلیل هرچه در این کتاب میخوانید «مستند» است! یعنی منابع و اسنادش موجود است و هیچ منبعی بدون سند نیامده! اما راست و دروغش گردن ما نیست! گردن نویسندگان محترم مطالبی است که نشانی آنها در انتهای هر مطلب آمده! آنهایی که حال و حوصله تحقیق دارند به منابع مراجعه کنند و آنهایی که بی حال و حوصلهاند، به ما اعتماد کنند!
این مطلب بهترین شروع برای معرفی کتابی است که در نقد سیاست های امریکا نوشته شده و در بخش ابتدایی کتاب «تاریخ مستطاب امریکا» با عنوان «یک مقدمه کاملا جدی» آمده است.
محمد صادق کوشکی در کتاب «تاریخ مستطاب آمریکا» با نگاهی طنزگونه، به بررسی تاریخ کشور آمریکا و نقد سیاستهای این کشور در عرصه بینالملل و همچنین در رابطه با ایران پرداخته است. این کتاب در ۵ فصل «آمریکا و خودش»، «آمریکا و صادرات حقوق بشر و دموکراسی»، «آمریکا و طرفهای ما»، «تن ایرانی و کیسه آمریکایی» و «و آخرش...» ارائه شده که ۱۱۰ کاریکاتور از مازیار بیژنی، فصلهای مختلف این کتاب را همراهی میکند.
محتوای این کتاب که پژوهشی متکی بر منابع و اسناد معتبر موجود در خارج از ایران، کشورهای غربی و همچنین منابع منتشر شده توسط وابستگان رژیم پهلوی است، به همت «موسسه فرهنگی خاکریز ایمان و اندیشه» با همکاری «موسسه خیزش نو» گرداوری شده و با قلمی طنزآمیز به دنبال ارائه چهره واقعی آمریکا برای مخاطبان است.
«آمریکا و خودش» عنوان فصل اول این کتاب است که نویسنده با ارائه بخشهایی چون «یک کشف ضروری!»، «اولین گام برای پرداخت حقوق بشر»، «اصلاحات تمدنی عمیق»، «ترویج فضایل اخلاقی آمریکایی»، «الهیات آمریکایی»، «کاکاسیاههای آویزان به تمدن» و ... به انتقاد از تدوین تاریخ این سرزمین از زمان «کشف قاره آمریکا» بدون توجه به وجود تمدنهای مایا، ازتک و اینکاها در این سرزمین و همچنین عدم تعهد به صلحنامه با سرخپوستان، کشتار و فروختن بومیان این سرزمین به عنوان بَرده، پرداخته است.
فصل دوم این کتاب «آمریکا و صادرات حقوق بشر و دموکراسی» نام دارد که با بخشهایی چون «مکزیک؛ اولین هدف ازمایشی»، «فیلیپین؛ گام دوم»، «آمریکا بزرگ میشود»، «ویتنام؛ ویترین تمدن آمریکایی»، «آمریکا و همسایگان» به موضوع مداخلات نظامی آمریکا در امور برخی کشورها می پردازد. محمدصادق کوشکی در این فصل با قلمی طنزآمیز به بیان جنایات آمریکاییها در این زمینه پرداخته است.
در فصل سوم این کتاب که عنوان آن «آمریکا و طرفهای ما» است، نویسنده با تقسیم بندی مطالب در بخشهایی چون «سومالی: حقوق بشر و شاخ افریقا»، «سودان و حقوق شیمیایی بشر»، «افغانستان و تمدن خشخاشی آمریکا»، «عراق تمدن آمریکایی و دیگر هیچ»، «اسرائیل میوه تمدنی آمریکا» و... به حضور نظامی آمریکا در برخی از کشورهای منطقه خاورمیانه به بهانه مبارزه با تروریسم و تبعات آن پرداخته است.
«تن ایرانی و کیسه ایرانی» نیز عنوان فصل چهارم از این کتاب است که با ارائه بخشهایی چون «جیره جنگی تمدن آمریکایی»، «۲۸ مرداد دموکراتیک»، «تمدن از آمریکا، نفت از ایران»، «تاسیس ساواک و تامین حقوق بشر»، «اصل چهارم مدنیت آمریکا»، «مستشاران حقوقبگیر» و... به تاریخ حضور آمریکا در ایران و نقش آن در حوادث و اتفاقات مختلف تاریخی کشور، همچنین جنایات و غارتهای صورت گرفته از سوی آمریکا پرداخته است.
در نهایت بخش پنجم این کتاب با عنوان «و آخرش...» سعی دارد تا با ارائه موضوعاتی چون «هزینه نظامی تمدن»، «اسلحه، کلید قفل حقوق بشر»، آمریکا و دلسوزی نظاممند در امور دیگر کشورها»، «سازمان آمریکایی ملل متحد» و «آمریکا، اند همه چیز»، از هزینههای آمریکا در امور نظامی و فروش اسلحه، جانبداری از اسرائیل، تامین منافع آمریکا در سازمان ملل متحد و زیادهخواهیهای این کشور در امور بینالملل پرده بردارد.
لینک ثابت
بازدید : 824
«لالایی برای دختر مرده» را پیش ازهرچیز باید پازلی هراسانگیز و رمزآلود از بازگشت بازماندهای از تاریخ دانست که هر تکه آن خواننده را یک گام به جلو میراند. کتابی که وقتی مشغول خواندنش میشوید باید بسیاری از تجربههای مطالعاتی گذشتهتان را فراموش کنید.
میگویند انیشتین روزی به یکی از خانمهای همکارش که در سوگ از دست دادن شوهرش بود میگوید: «خیلی ناراحت نباش. شوهر شما در جایی از زمان زنده است.» شاید با چنین منطقی است که دخترک سپید موی با آن دستانِ از آرنج تا پایین سوخته داستانِ «لالایی برای دختر مرده» پس از صد سال گمگشتگی و جستجو، سرانجام به مجتمع مسکونی ارغوان در حوالی کرج میرسد.
«لالایی برای دختر مرده» را پیش از هرچیز باید پازلی هراسانگیز و رمزآلود از بازگشت بازماندهای از تاریخ دانست که کنار هم قراردادن هر تکه آن خواننده را یک گام به جلو میراند. کتابی که وقتی مشغول خواندنش میشوید باید بسیاری از تجربههای مطالعاتی گذشتهتان را فراموش کنید. داستان آنقدر جذاب و نثرش آن چنان روان است که چه جزو کتابخوانان حرفهای باشید، چه از آن دسته کسانی که همیشه دوست داشتند مطالعه را آغاز کنند اما در صف یافتن کتابی خوب انتظار میکشیدند؛ پس از مطالعه کتاب در یک اتحاد مشترک، رأی به فوقالعاده بودن و پیشنهاد دادنش به دوستان و آشنایانتان خواهید داد.
راوی داستان در «لالایی برای دختر مرده» متفاوت از همیشه است. «من» یا نویسنده کتاب، «میرزا جعفرخان منشیباشی»، «زهره» و «مینا» چهار ضلع مربعی هستند که هر کدام با ویژگیهای خاص خود، شما را از یک دوره به دورهای دیگر، از یک خانواده به خانوادهای دیگر و در نهایت با نویسندهای همراه میکنند تا بخش تاریکی از یک تراژدی غبارخورده در شمال شرق ایرانِ دوره قاجار را عیان کنند.
میهمانِ ناخوانده مجتمعِ مسکونیِ رمانِ «لالایی برای دختر مرده» با اینکه در ابتدا تصور خیالی بودن را در ذهن ایجاد میکند اما هویت و واقعی بودنش خیلی زود جای خود را به قضاوتهای دیگر میدهد. در واقع حقیقی بودن او همان نقطه اتصال خواننده با حقیقتی رازآلود همراه با چاشنی ترس است. فقط فراموش نکنید که هنگام خواندن کتاب «لالایی برای دختر مرده» حتی از کوچکترین تکهها و جزئیاتِ داستان نیز سرسری گذر نکنید، چراکه بی شک در صفحات بعدی از آنها رمزگشایی میشود؛ میخواهد آبِ برنجِ آبکششده باشد یا رازِ سوختگیِ دستانِ دخترکی کوچک!
لینک ثابت
بازدید : 291
این کتاب ماجرای اولین مواجهه مریم امجدی با جنگ است. زنی ضعیف و مریض که در مواجهه با جنگ چنان روحیه جنگجو و مردانه و رشکبرانگیزی پیدا میکند که حسادت مردان را برمیانگیزد.
تا نزدیک ظهر باهم بودند. به بچه ها گفت: سری به مسئول بهداری بزنیم تا ببینم پای نامه ام را مهر می زند تا اعتبارش بیشتر شود یا نه؟» بیرون اتاق آمد تا کفشش را بپوشد، دید نیست. هرچه با خواهران گشتند، پیدا نشد که نشد. یک جفت دمپایی پوشید و به دیدن مسئول بهداری رفت تا با او صحبت کند. وقتی قضیه گم شدن کفش هایش را فهمید، گفت: «برو از تعاون سپاه یه جفت کفش بگیر. به خواهران رزمنده تعلق می گیرد». با بچه ها به انبار سپاه رفت تا کفش بگیرد. برادری در انبار را باز کرد. نامه را نشان او داد. گفت: «بفرمایین داخل و هرکفشی به پایتان می خورد بردارین». با خودش فکر کرد کتانی بردارم، اما همه کفش ها پوتین سربازی بودند. به مسئول انبار گفت: «من که نمی تونم پوتین سربازی به پا کنم!» گفت: «چیز دیگه ای نداریم» به ناچار گشت و یک جفت پوتین را که از بقیه کوچک تر بود، برداشت و به پایش کرد؛ سنگین و مردانه بود.
این ماجرای اولین مواجهه مریم امجدی با جنگ است. زنی ضعیف و مریض که در مواجهه با جنگ چنان روحیه جنگجو و مردانه و رشکبرانگیزی پیدا میکند که حسادت مردان را اینطور برمیانگیخت:
به مسجد جامع که رسیدیم، محمد محمدی، یکی از نیروهای مردمی شهر، مرا سوار در جیپ دید. از روز اولی که به مسجد جامع آمدم، محمد مرا مسلح دید. خودش سلاح نداشت و خیلی دوست داشت مسلح شود. به هر ترتیبی بود اسلحه به دست گرفت. هر دفعه مرا می دید، اسلحه بهتری دستم بود. اول ام – یک داشتم. بعد ژ-ث شد. وقتی دید ژ-ث دارم، گفت: « هه ژ-ث، [ژ۳] از کجا گیرآوردی، یکی هم برای من گیر بیار!» گفتم: «بابا مگه نُقل و نباته که یکی هم برای تو گیر بیارم!
آن روز که مرا با جیپ ۱۰۶ دید، یک خشاب دیگری گیر آورده و اسلحه ام را دوخشابه کرده بودم تا اگر خشابی تمام شد، یک خشاب پر آماده داشته باشم. محمد تا مرا دید، با خوشحالی به طرفم آمد و گفت: «خواهر امجدی، ببین، من هم ژ-ث [ژ۳] گیرآوردم!» و اسلحه اش را نشانم داد. ناگهان نگاهش روی ژ-ث [ژ۳]دوخشابة من ثابت ماند و گفت: «چه کار کنم که از تو عقب نمونم». گفتم: «خوبه حالا همین ژ-ث [ژ۳]گیرت اومده» گفت: «خشاب اضافه از کجا گیرآوردی؟ تورا به خدا یه خشاب هم برای من گیر بیار».
روایت حضور مریم امجدی در داستان «پوتینهای مریم» پر از فلاشبک است. فلاشبکهایی که در پایان داستان مریم مریض و ضعیف ابتدای داستان را در کسوت یک جنگجوی تمامعیار به ما معرفی میکند.
مریم در خانوادهای مذهبی و اصالتاً زنجانی که در خرمشهر ساکنند، بزرگ میشود. حاصل ازدواج پدر و مادر مریم، ده فرزند است و مریم دومین آنان. او از ابتدای دوره راهنمایی به اجبار پدر چادری میشود ولی با وجود اینکه همکلاسیها، دوستان و معلمانش بیحجاب بودند، و بعدها که خودش اختیار انتخاب پوشش را داشت، چادر را انتخاب میکند.
لینک ثابت
بازدید : 436
امام خمینی (ره) پس از درگذشت حضرت آیت الله بروجردی به مخالفت با سیاست های طاغوت برخاست و در قیام 15 خرداد 1342 دستگیر و روانه تهران و زندانی گردید، پس از مدتی آزاد و به شهر مقدس قم مراجعت نمود. در قضیه تصویب کاپیتولاسیون (مصونیت مجرمین آمریکائی در ایران) با سخنرانی مهم و آتشین در مسجد اعظم قم دستگیر و به ترکیه و سپس به عراق تبعید گردید.
امام خمینی (ره) در سال های اقامت در عراق همچنان رهبری مبارزه با رژیم پهلوی را به عهده داشته و در سال 1357 با هماهنگی رژیم پهلوی به رژیم بعث عراق، ایشان ناگزیر از خروج از عراق شده و با عزیمت به پاریس مبارزه و انقلاب ،امام را وارد مرحله اساسی نمود.
با اقامت امام خمینی (ره) در پاریس و انعکاس سخنان و نقطه نظرات ایشان در رسانه های غربی رژیم پهلوی در ضعف و انزوا قرار گرفته و با رهبری هوشمندانه و دقیق ایشان انقلاب اسلامی مردم ایران با خروج شاه و خانواده سلطنتی از ایران به روزهای اوج خود نزدیک گردید.
با مراجعت رهبر فقید ایران در 12 بهمن 1357 و هدایت انقلاب از نزدیک، صبح پیروزی در 22 بهمن ماه 1357 دمید و مردم ایران شاهد پیروزی را در آغوش گرفته بود.
با انحلال رژیم سلطنتی و پایان حکومت 57 ساله و ستمکارانه پهلوی، امام خمینی (ره) جمهوری اسلامی ایران را با آرای قاطع مردم بنیان نهاد. از 22 بهمن 1357 تا 14 خرداد 1368 حضرت امام همچنان رهبری انقلاب را به دوش کشیده و انقلاب و کشور را در حوادث خطرناکی و توطئه های گوناگون و جنگ 8 ساله تحمیلی عراق و تحریم ها به سلامت و به خوبی رهبری نمودند.
رحلت امام خمینی (ره)
امام خمينى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بايــست ابـلاغ كنـد ، گفته بـود و در عمـل نيز تـمام هستيـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود. اينك در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ، در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گريه نكرده بـود.
سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود. و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او ، و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش ، فـرا مـى رسيد. او خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت امـيدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند.
شگفت آنكه امام خمينـى در يكـى از غزلياتـش كه چنـد سال قبل از رحلت سروده است :
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود. قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احـيا كرده بـود. بــه وسيله دوربين مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بيمارستان نصب شده بـود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هايـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ايـن ايـام از تلويزيون پخـش شـد غوغايى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نيست. لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
در آخرين شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حاليكه چنديـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد. در ساعات آخر ، طمانينه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانيت خـدا و رسالت پيـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنيـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد. وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـويـى زلزله اى عظيـم رخ داده است ، بغضها تـركيـد و سرتاسر ايران و همـه كانـونهايـى كـه در جـهان بـا نام و پيام امام خمينـى آشـنا بـودنـد يــكپارچه گـريستند و بـر سر و سينه زدنـد. هيچ قلـم و بيـانـى قـادر نيست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غير قابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصيف كند.
لینک ثابت
بازدید : 102
حلول ماه رمضان ماه رحمت و غفران الهی مبارک باد |
ماه رمضان نهمین ماه از ماههای قمری و بهترین ماه سال است ، واژه رمضان از ریشه «رمض» و به معنای شدت تابش خورشید بر سنگریزه است . میگویند چون به هنگام نامگذاری ماه های عربی، این ماه در فصل گرمای تابستان قرار داشت، ماه «رمضان» نامیده شد، ولی از سوی دیگر، «رمضان » از اسماء الهی است. این ماه ماه نزول قرآن و ماه خداوند است و شبهای قدر در آن قرار دارد . فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود است . بهترین فرصت برای به دست آوردن کمال و معنویت ؛ ماهی که می توان در آن به تقرب رسید و حقایق را آنگونه که هست نظاره کرد.در این ماه شریف ؛ روحانیت خاصی بر جسم و روح انسان حاکم است و آدم خاکی به واسطه تاثیر این حالات احساسی آسمانی دارد . رمضان ؛ ماه رحمت و غفران الهی است که دریای بیکران لطف و عنایت حضرت دوست در آن جوشش و تلاطم دیگری دارد . رمضان فرصتی استثنایی است که لحظه لحظه آن را باید قدر دانست .برای بهره مند شدن از فیوضات ماه میهمانی خدا باید یک برنامه عبادی روزانه برای خود ترسیم نماییم.در روایات اهل البیت علیهم السلام این برنامه روزانه عبادی برای ما ترسیم شده است . ماه مبارک رمضان را باید گرامی داشت و قدر فرصت ایجاد شده برای ارتباط هر چه بیشتر با رب العالمین را دانست.اگر به فکر نباشیم این اوقات شریف را از کف خواهیم داد.برای استفاده هر چه بیشتر از الطاف ویژه الهی در این ماه شایسته است که از روز اول این ماه شریف یک برنامه دقیق و حساب شده برای خود بریزیم . |
لینک ثابت
بازدید : 72
شب رفت و نسیم سحر آهسته روان شد
«از خواب گران خیز»، که گلبانگ اذان شد
با خویش جهاد آورم،المنت و الله
یاران خدا،ماه شریف رمضان شد
در ماه شریفم،به خدا ،از خودم آزاد
از چون و چرا رسته و از درد و غم آزاد
چندیست، که در فکر دل خود شده ام من
دور از همه هنگامه ز فکر شکم آزاد
این نفس خداداد بود سنجش ایمان
هان، تا نکنی یک سر مو لغزش ایمان
گر پنج خواس من و تو روزه نگیرد
یک روزه ی تن نیز بود کاهش ایمان
ای آنکه نهان روزه و ایمان بشکستی
یک لحظه به چشم دل خود بین که که هستی؟
تو مست خودی، مست خدا نه، چه بگویم
در جام دلت باده مهرش نپرستی
آن روز مبادا نشناسیم خدا را
آن روز مبادا، که شریعتزده باشیم
لینک ثابت
بازدید : 84
صراط
نوشته: علی صفایی حائری
انتشارات لیلة القدر
204 صفحه
«صراط» نام کتابی است از مرحوم استاد علی صفایی حائری که پیرامون مفاهیم عمیق و پیامهای کمتر شنیدهشده سوره حمد است. اینکه چرا حمد را امالکتاب نامیدهاند؛ چرا ما گرفتار معبودها هستیم و چگونه میتوان از این سطح عبور کرد و به یگانه معبود حقیقی رسید؛ ملاکهای شناخت حق از باطل؛ تبیین نقش مهم خلوت و تفکر در پیمودن راه خدا؛ تعیین مهمترین ویژگیهای سه گروه انعام یافته، مغضوبها و گمشدهها که در پایان سوره حمد اشارهشده، برخی از مباحث این کتاب است که استاد صفایی با بیانی متفاوت و بدیع به شرح آن پرداخته است. وی برای شرح هرچه بهتر آیات سوره حمد علاوه بر سایر آیات قرآن کریم از دیگر منابع مهم روایی نظیر نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه نیز بهره برده است.
این کتاب هم مانند اکثر آثار استاد صفایی مخاطب را به تفکر و تعقل عمیق در مسئله هدف زندگی دعوت میکند؛ روش بحث بهگونهای است که مخاطب را از مباحث نظری صِرف عبور میدهد و دامنه تأثیر این بحث عمیق را به سبک زندگی و تصمیمات روزمره آدمی نیز گره میزند.
گفتنی است، کتابهای طرح کتابخوان ماه از سوی معاونت توسعه کتابخانهها و کتابخوانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور و در راستای اجرای منویات مقام معظّم رهبری (دامظله العالی) در خصوص لزوم معرفی و در اختیار گذاشتن کتاب خوب و سالم برای پرورش فکری جامعه و نیز اقدامی عملی در مسیر اجرای سیاستهای نهاد معرفی میشود.
لینک ثابت
بازدید : 65
غنچه دلتنگ (نگاهی نو به زندگی و شخصیت امام حسن علیهالسلام)
نوشته: حسین سیدی
انتشارات: دفتر نشر معارف
240 صفحه
این اثر جلد چهارم از مجموعهای چهاردهجلدی است که هر یک به روایتی نو از سبک زندگی معصومین علیهمالسلام پرداخته است. حسین سیدی برای نگارش این اثر به بیش از 500 منبع مراجعه کرده و از 229 عنوان از آنها بهره گرفته است. این اثر به دلایلی متمایز از سایر آثار مشابه است؛ نخست آنکه نویسنده در تلاش بوده تا در این کتاب بر اساس منابع، یک سبک زندگی را ترسیم کند، یعنی نکات مطرحشده درباره معصومین علیهمالسلام جنبه کاربردی در زندگی امروزی خواننده داشته باشد. دیگر ویژگی مهم کتاب نثر بسیار روان آن است و درنهایت اختصار مطالب که خواندن کتاب را برای عموم آسانتر کند.
عناوین فصول این کتاب عبارتاند از: خویشتن (مباحثی پیرامون زندگی شخصی و خصوصیت اخلاقی و رفتاری امام حسن علیهالسلام اشاره دارد)؛ خداوند (مباحثی ناظر بر رابطه امام حسن علیهالسلام با خداوند؛ مطالبی نظیر ایمانپذیری، حجگذاری، روزهداری و ...)؛ دیگران (مباحثی در مورد نوع برخورد امام با اقشار مختلف جامعه اعم از خدمتکاران و خویشاوندان، ایتام، دشمنان، ستمگران، سخنچینان و...)؛ فصل پایانی نیز درباره طبیعت است و نکاتی پیرامون سبک زندگی و عملکرد امام علیهالسلام در مواجهه با طبیعت بیان شده است.
لینک ثابت
بازدید : 66
مسیح کردستان
نوشته: نصرتالله محمودزاده
ناشر: ملک اعظم
240 صفحه
«مسیح کردستان» زندگینامه داستانی شهید محمد بروجردی است که به قلم نصرتالله محمودزاده نوشته شده است. کتاب به زندگی و فداکاریهای شهید در دو برهه پیش و پس از انقلاب اسلامی میپردازد.
شهید بروجردی از مبارزان دوران انقلاب اسلامی و فرماندهان دلاور و خوشفکر سپاه پاسداران در جنگ تحمیلی بود که موفق شد با حُسن خُلق، هوشمندی و خلاقیتهای ذاتی خود، خطر قطعی تسلط دشمن بر کردستان و سقوط این خطه شریف از سرزمین سربلندمان را دور کند. این شهید بزرگوار را به سبب رشادتهایی که در نجات کردستان از هجوم دشمنان ایفا کرد، مسیح کردستان نامیدند.
سرداران شهیدی چون صیاد شیرازی، متوسلیان، همت، ناصر کاظمی و کاوه برخی از چهرههای شاخصی هستند که در کتاب «مسیح کردستان» از ایشان یاد شده است. این کتاب خاطرات ارزشمندی از شخصیتهای برجسته دیگری مانند آیتالله بهشتی، آیتالله مطهری، آیتالله طالقانی و حضرت امام خمینی رحمتالله علیه را نیز نقل میکند.
این اثر علاوه بر معرفی شهید بروجردی در بیان ناگفتههای فراوان بایگانیشده از تاریخ باشکوه انقلاب نیز توفیق چشمگیری داشته است. خواندن این کتاب به تمامی علاقهمندان داستانهای تاریخی اجتماعی دوران دفاع مقدّس توصیه میشود.
لینک ثابت
بازدید : 55
آواز بلند
نوشته: علیاصغر عزتی پاک
ناشر: شهرستان ادب
138 صفحه
«آواز بلند» عنوان چهارمین اثر داستانی علیاصغر عزّتیپاک است که از سوی انتشارات مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب به بازار نشر عرضه شده است. «آواز بلند»، داستان انسانهایی است که سرنوشتشان به روزهای دفاع مقدس گره خورده است.
کتاب، ماجرای اضطرابهای مادری است که امیدوارانه، چشمبهراه آمدن فرزندش، هادی دارد که با رها کردن دانشگاه به جبهه رفته است.
در داستان این کتاب، مخاطب با یک قهرمان مواجه نیست و شخصیتها بهنوبت نقش قهرمان روایت را ایفا میکنند. این شاخصه موجب میشود، شخصیتها به یک نسبت در ذهن باقی بمانند. کتاب پانزده فصل دارد و هر فصل روایت یک روز از زندگی قهرمانان داستان است.
این کتاب با تصویرپردازیهای دقیق و جذّاب، جزئیترین صحنهها و مکانها را برای مخاطب ترسیم میکند و با زبانی شیوا روایتی اجتماعی-خانوادگی از دوران دفاع مقدّس را با نثری مناسب برای مخاطب امروزی بیان میکند.
لینک ثابت
بازدید : 105
چه انتظار عجيبي
تو بين منتظران هم
عزيز من چه غريبي !
عجيب تر آن كه چه آسان
نبودنت شده عادت
چه بي خيال نشستيم
نه كوششي ، نه تلاشی
فقط نشسته و گفتيم :
خدا كند كه بيايي
لینک ثابت
بازدید : 57
سلام بر شعبان و اعیادش
سلام بر حسین و عباسش
سلام بر سجاد و سجودش
سلام بر نیمه شعبان و ظهور مولودش
آغاز ماه رسول خدا
ماه شادی آل الله مبارک باد
زیباترین عکس های متحرک و کارت پستال ماه شعبان
سلام بر شعبان و اعیادش
سلام بر حسین و عباسش
سلام بر سجاد و سجودش
سلام بر نیمه شعبان و ظهور مولودش
آغاز ماه رسول خدا
ماه شادی آل الله مبارک باد
لینک ثابت
بازدید : 159
خلاصه ای از رمان لالو
لالو (رمان)/102 صفحه/ برای گروه سنی د و هـ
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان / سال نشر: 1389
در روستايی در کنار کوه، که ساکنيناش باورهای خرافاتی دارند، خانوادهای بعد از سالها انتظار، صاحب پسری میشود که مشکل گفتاری دارد و به همينخاطر، به جای اسم واقعیاش که مراد است، به لالو شهرت پيدا میکند. او شنوايی فوقالعاده حساسی دارد و از همان کودکی، با صدای خوش طبيعت، آرام میشود. همزمان با تولد او، مادرش از دنيا میرود و طولی نمیکشد که پدرش نيز زير چرخ يک گاری میافتد و فوت میکند. در آن روستا زنی فالگير نيز هست که از باورهای خرافی و سادهلوحی مردم سوءاستفاده میکند. سالها پيش از تولد لالو، مردم روستا به تحريک زن فالبين، «عاشيقآيدين» (تنها پيرمرد کمانچهزن روستا) را که پدربزرگ لالو است، از روستا خارج و به دل جنگل راندهاند.
يک روز پسر يکی از خانوادههای روستا، بيمار میشود، زن فالگير هم کاری نمیتواند بکند. والدين آن خانواده، که به تأثير موسيقی بر برخی بيماریها عقيده دارند، پيرمرد نوازنده را به بالين او میآورند. لالو بیآنکه بداند او پدربزرگش است، مجذوب نوای آرام موسيقی او میشود و پيرمرد نوازنده نيز بیخبر از اينکه لالو نوهاش است، دور از چشم مردم روستا، در کلبهاش تمام فوت و فن کمانچه را به او میآموزد.
زن فالگير، هر حادثة طبيعی که در روستا میافتد، به بازگشت مجدد پيرمرد نوازنده به روستا نسبت میدهد.
پيرمرد نوازنده به مرگ طبيعی میميرد، اما صدای نوای کمانچهاش که گاهی شنيده میشود، همه را به وحشت میاندازد. کلبهاش را به آتش میکشند، اما نوای کمانچهای که نوازندهاش لالو است، به وحشت آنها میافزايد.
... راهزنها با گروگان گرفتن يکی از اهالی روستا، قصد حمله به روستا را دارند. لالو متوجة نقشة آنها میشود، اما چون با زبان قادر نيست موضوع را به اهالی روستا بگويد، در دل کوه، بر بالای سر راهزنها شروع به نواختن کمانچه میکند تا مردم را به آن سمت بکشد. راهزنها که ماجرای صدای کمانچه را از مرد گروگان شنيدهاند، بی هيچ واهمهای با برنامة حمله به روستا و نوای کمانچه، به خواب سنگينی فرومیروند. اهالی روستا که از نوای کمانچه و اتفاقاتی که به طور طبيعی میافتد و فکر میکنند که روح نوازندة پير عامل آنست، اينبار برای يافتن محل دقيق صدا و طلب بخشش از روح پيرمرد نوازنده، همگی به سمت صدا میروند و به اين ترتيب، راهزنهايی را که به خواب شيرينی رفتهاند، به اسارت میگيرند و... به اين ترتيب، روستا نجات پيدا میکند. از آن روز به بعد، کسی از نوای کمانچه نمیترسد و داستان روح خوبی که کمانچه مینوازد، در همه جا گفته میشود.
لینک ثابت
بازدید : 76
بر اساس اعلام نهاد كتابخالنه هاي عمومي كشور
ساعت كار كتابخانه هاي عمومي در نيم سال اول سال 96
از ساعت 7:30 الي 19:30
و روزهاي پنجشنبه :
از ساعت 7:30 الي 13 مي باشد.
لینک ثابت
بازدید : 48
رجب ماه بارش رحمت الهى است.
خداوند در این ماه رحمت خود را بربندگانش فرو مىریزد
حلول ماه مبارک رجب، مبارک
لینک ثابت
بازدید : 57
ای صبا نکهتی از خاک در یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکته روح فزا از دهن یار بگوی
نامه خوش خبر از عالم اسرار بیار
و چه دلرباست آنجا که فرشته پیغام برما، سخن حضرت دوست را چنین بازگو می کند: «اَنَا جَلیسُ مَنْ جالَسَنی وَ مُطیعُ مَن اِطاعَتی وَ غافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنی؛ من هم نشین کسی هستم که هم نشین من باشد و اطاعت کسی را می کنم که اطاعتم کند و از گناه و لغزش آن که تقاضای بخشش نماید، چشم پوشی می کنم».
لینک ثابت
بازدید : 63
سیزدهم ماه رجب و اعمال اعتکاف
از جمله فضیلت ماه رجب آن است که ایام البیض در آن واقع شده یعنی روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم و اعتکاف برای خدا و روزه داری، در آموزه های دینی بر آن تأکید و سفارش شده است. و نیز ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در روز سیزدهم همین ماه واقع شده.
اعمال ام داوود
یکی از عبادتها و دعاهای معروف که در ماه رجب به انجام آن تأکید شده، اعمال ام داوود است. در کتب حدیث نقل شده، جوانی در عراق که اهل معرفت بود به دست منصور دوانیقی به مدت طولانی در زندان او گرفتار شده بود که نامش داوود بود. مادرش تاب و توان خود را در فراق پسر از دست داده بود، روزی به خدمت امام صادق(ع) رفت و داستان را نقل کرد و از آن حضرت چاره جویی نمود. حضرت فرمود: آیا میدانی این ماه، ماه رجب است و دعا در آن زود به اجابت میرسد آنچه را که میگویم دقیقاً انجام ده تا فرزندت از زندان رهایی یابد.
ابتدا سه روز، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم رجب را روزه بدار و روز پانزدهم هنگام ظهر غسل کن و 8 رکعت نماز به جا بیاور. (کیفیت نماز در مفاتیح الجنان ذکر شده به آن مراجعه کنید). همین که نماز را خواند پس از مدّت کمی پسرش آزاد شد پس از آن ام داوود خدمت امام صادق(ع) رسید و پس از عرض سلام خبر رهایی پسرش را به او رساند. امام صادق(ع) فرمود: منصور دوانیقی در یکی از شبها جدّم علی بن ابی طالب (ع) را در خواب دید که به او هشدار داد: هرچه زودتر فرزندم داوود را آزاد کن و گرنه تو را در آتش می اندازم. منصور هنگامی که آتش را در مقابل خود دید دستور داد که داوود را آزاد کنند.
بیست و هفتم ماه رجب
روز بیست و هفتم ماه رجب روز مبعوث شدن پیامبر اسلام(ص) به رسالت و پیامبری است و روزه گرفتن در این روز مستحب و ثواب ویژه دارد برای هر کدام از این شبها اعمال مخصوصی ذکر شده است.
امام صادق(ع) فرمود: روزه بیست و هفتم رجب را از دست مده که آن روزی است که مقام نبوّت به محمّد(ص) داده شد و ثواب آن برای شما به اندازه ثواب شصت ماه است.
لینک ثابت
بازدید : 43
از امام صادق (ع) نقل شده که حضرت محمد (ص) فرمود: رجب ماه استغفار امت من است، پس در این ماه طلب آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است و رجب را «اصب» میگویند زیرا که رحمت خداوند در این ماه بر امت من بسیار ریخته میشود پس بسیار بگوئید «استغفر الله و اسئله التوبة».
در حدیث است که حضرت نوح(ع) روز اول این ماه سوار بر کشتی شد و نجات یافت و فرمودند: کسانی که با او هستند روزه بدارند و هر که این روز را روزه بدارد آتش عذاب یک سال از او دور می شود و نیز طبق سخن حضرت صادق(ع) خواندن زیارت امام حسین(ع) در روز اول این ماه مستحب و تأکید شده است.
لینک ثابت
بازدید : 44
ماه رجب، یکی از چهار ماه حرام است که در آن از جنگ و خونریزی نهی شده است. تحریم جنگ در این چهار ماه، یکی از راههای پایان دادن به جنگهای طولانی و وسیله ای برای دعوت به صلح و آرامش بود؛ زیرا هنگامی که جنگجویان چهار ماه از سال اسلحه را بر زمین گذاشته و صدای چکاچک شمشیرها خاموش گردد و مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود آید، احتمال پایان یافتن جنگ بسیار زیاد است. اسلام در هر سال برای پیروان خود یک آتش بس چهارماهه اعلام میدارد که این خود نشانه روح صلح طلبی اسلام است. البته اگر دشمن بخواهد از این قانون اسلامی سوء استفاده کند و حریم ماههای حرام را بشکند، اجازه مقابله به مثل به مسلمانان داده شده است.
لینک ثابت
بازدید : 45
رجب ماه خودسازی و توشه گرفتن است. هفتمین ماه از سال هجری قمری رجب نام دارد که نباید فضیلت آن را به بوته فراموشی سپرد زیرا در میان ماههای دوازده گانه تنها و بدون ائتلاف با ماههای دیگر از حرمت و قداست برخوردار می باشد، در واقع چهار ماه در قرآن کریم با تعبیر «حرم» یعنی برخوردار از حرمت یاد شده است که یکی از آنها فرد است که رجب نام دارد و در آن قتال و کشتار حرام می باشد.
رسول اکرم (ص) فرموده اند: «رجب ماه بزرگ خداست و هیچ ماهی در حرمت و فضیلت به پایه آن نمی رسد و قتال با کافران در این ماه حرام است، آگاه باشید که رجب ماه پروردگار است و شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است و اگر کسی در ماه رجب حتی یک روز روزه بدارد خدا را از خود خشنود ساخته و خشم الهی از او دور میگردد.»
امام هفتم (ع) فرموده اند: رجب نام نهری است در بهشت که از شیر، سفیدتر و از عسل، شیرینتر است; هر کس یک روز از آن را روزه بدارد خداوند از آن نهر به او بیاشامد.
ماه رجب، به دلیل برخورداری از مزایای گوناگون و توجه به ابعاد معنوی آن، نامهای دیگری نیز دارد؛ نامهایی مثل ماه آمرزش خواهی (شهرُ الاستغفار)؛ ماه تک (رَجَبُ الفَرد) به دلیل تنها واقع شدن و جدا شدن آن از سایر ماههای حرام؛ سرشار (رَجَبُ الاَصَبّ) به دلیل نزول سرشار رحمت الهی؛ ماه امیرمؤمنان (شهرُ امیرِالمؤمنین)، ریسمان الهی و اَصَمْ یعنی برخوردار از فضیلتهای بسیار
فرا رسیدن این ماه، نعمت بزرگی است که باید از آن بهره فراوان ببریم و نگذاریم شبها و روزهایش، با غفلت سپری شود. عبادت و نیایش، نماز و روزه، دعا و صلوات و سرانجام به یاد خدا بودن و تذکر در این ماه خجسته، لذتی دیگر دارد، همین بس که اگر یک روز از این ماه را با خلوص نیت و با توجه قلب روزه بگیریم، مستوجب رضوان بزرگ الهی خواهیم شد.
ماه رجب، از ماههای بزرگی است که طلوع سه امام معصوم، امام علی علیه السلام ، امام محمد باقر علیه السلام و امام جواد علیه السلام را در آن شاهدیم و شروع بزرگ ترین جنبش تاریخ بشری، یعنی برانگیخته شدن پیام آور مهر و محبت، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله برای هدایت و سعادت انسانها، در آن اتفاق افتاده است. یاد و نام پیشوایان شهید این ماه، حضرت امام موسی کاظم علیه السلام و امام هادی علیه السلام و نیز پیام آور کربلا، زینب کبری علیه السلام گرما بخش دلهای مؤمنان است و نیمه رجب هم، پذیرای معتکفان کوی دوست خواهد بود و شاهدِ خلوتِ
لینک ثابت
بازدید : 45